دل به یاد روی او هر لحظه دارد صد نوا

در خم گیسوی او مانده اسیر و مبتلا

در پی اش هر سو شتابانم به هر کوی و دیار

هم از او جویم نشان از هر کسی در هر کجا

هر کجا پا می نهم در باغ و شارستان و کوه

نقش رویش در خیالستان جان آید مرا

باز یابد جان نو هر کو فکنده رخت تن

بوی دلجویش اگر پیچد در این بوم و سرا

باز باید راه تا انباز باشم با نگار

جز تنم کو حاجبی بین من و آن مه لقا

نیست در گوش دلم جز نغمه دلجوی او

می شتابم زی که او هر دم مرا خواند فرا

نقش از آن قامت ندارد گر اذان و قامتت

هر چه آری جمله سالوس است از صوم و صلا

گر به شوق زلف او مجنون بیابان گرد شد

گو تحمل کن فراق ار وصل می باید تورا

شد پژوهنده چو یعقوب از دو دیده نا امید

بسکه خون باریده است از هجر پور مصطفا. 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Kenneth Lauren کهربا رنگین اخبار چین قیمت آهن الات ورق سیاه میلگرد و انواع تیرآهن کالای ایرانی ويروسي املاک دلتا